کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

مست و موّاج اگر غرق تمناست فرات            با شکوه آمده‌ای، محـو‌ تماشاست فرات

چشم در چشم تو انداخت خودش را گم کرد            خوب حس کرد که در محضر دریاست فرات‌


داشـت از بدو ورود تو تلاطـم می‌کـرد            با ادب بود به پای تو به پا خاست فرات

از تپش‌های دلش عشق به صحرا می‌ریخت            جار می‌زد نفـسـش تشنۀ سقاست فرات

تو از این آب نخوردی جگر علقمه سوخت            خجل از خم شدن قامت مولاست فرات

به دلش حسرت بوسـیدن لبهای تو‌ ماند            دست رد خورده‌ترین سائل دنیاست فرات

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : مربع ترکیب

به دوشت می‌کِشی بار امانت را تک و تنها            به دامانت پناه آورده‌ام یا عـروة الوثـقی

جهان جامِ می‌اش را پیش تو می‌آورد بالا            «الا یا ایها السـاقی ادر کـاساً و نـاولها»


شگفتا! شرح و توصیف مقامت کار انسان نیست

به شأنت هر کسی ایمان نیاورده مسلمان نیست

به جرأت می‌نویسم با خدایت هم نشینی تو            علم بر دوشی و دست خدا در آستینی تو

بنـازم هـیـبتت را تک یـل اُمُّ البـنـینی تو            به حقْ فـرزند بی‌باک امیرالمومنینی تو

یقـین دارم که دنیا در کف اقـبـال من باشد

اگر مُهـر تو در پـرونـدۀ اعـمـال من باشد

ملائک بوسه می‌چینند از خاک کف پایت            دل از ارباب ما برده ست لبخند دل آرایت

به وقت جنگ زینب می‌شود محو تماشایت            جهان پیش تو و تو سر به زیری پیش مولایت

بـدون دست، آری دسـتگـیـر عـالـمیـنی تو

چه باید گفت در مدحت؟ علمدار حسینی تو

شبیه کوه‌ها ثـابت قـدم می‌ایـستی عباس            هزاران سال قبل از خلق ما می‌زیستی عباس

گرفتار کسی غیر از حسینت نیستی عباس            خودت باید بیایی و بگویی کیستی عباس

به درک جایگاهت هیچکس نائل نخواهد شد

که دین هیچکس بی‌عشق تو کامل نخواهد شد

دل از اهل زمین و آسمان برده‌ست گیسویت            به میدان می‌روی و می‌شود زینب دعاگویت

ولی ای‌کاش غرق خون نمی‌شد چشم و ابرویت            نمی‌زد هیچکس در علقمه نیزه به پهلویت

علی اصغر برای آب بی‌تاب است یا عباس

تمام فکر و ذکرت قحطی آب است یا عباس

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شگفتا! شرح و توصیف مقامت کار انسان نیست          به چشمت هر کسی ایمان نیاورده مسلمان نیست

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شیر افتاد و هزاران گرگ در دور و برش            هر که آمد نیزه‌ای می‌کاشت روی پیکرش

کار دنیا را ببین کارش به مشک افتاده است            او که اقیانوس هم زانو زده در محضرش


مشک را تا خیمه‌ها هر طور می‌شد می‌رساند            حرمله نگذاشت‌‌‌ با تیری که زد بر ساغرش

زینب کبری، همان کوه حیا، مجبور بود            بعد سقا بیشتر باشد به فکر رهبرش

روضه یعنی از کنار خیمه می‌بیند حسین            در کنار علقمه می‌پاشد از هم لشکرش

غیرت الله است، یعنی میرود بر نیزه‌ها            تا که باشد چند روزی سایه بان خواهرش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن حضرت زینب؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

زینب کبری، همان کوه حیا، مجبور بود            بعد سقا بیشتر باشد به فکر معجرش

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

دست بر سیـنه رو به كربـبـلا            الــســـلام عــلــیــك یـا ســقــا

قــمــر خــانــوادۀ خــورشـیــد            صـدقــه دارد ایـن قـد و بــالا


پـسـر چـهـارمِ امـیــر حُــنـیـن            دسـت بـر سـیـنـۀ بـنی‌الـزهرا

چشم و ابـروی تو سپاه حسین            كـاشـف الـكـرب سـیـد الشهـدا

سـیـزده سـالـه فـاتـح صـفـیـن            سومـین بچـهْ شـیرِ، شـیرِ خدا

ارمــنـی‌هـا مُــریـد نـام تـوأنـد            شـاهـدم سـفـره‌هـای تـاسـوعـا

نــامِ تـو هـم ردیـف یـا فَـتّــاح            چـشـم‌هـایت مُـفَـرِّجُ الــغَــمّـاء

تو كه هـستی، حـسین هم آخر            شد پـنـاهـنـده بـر تو عـاشورا

ســایــبــانِ مُــخَــدّراتِ حــرم            پـشـتْ گـرمـیِّ زیـنب كُـبـری

إعـطِـنـی یـا كـریـم، انا سـائل

مـسـتـجـیـرٌ بِـكَ ابــوفــاضــل

دست گـیـرِ هـمـه خــدایِ ادب            دسـت پــروردۀ امـیــر عـرب

نسلْ در نسلْ خـاك پـایِ توأیم            به تو دادیم دلْ نَسَبْ به نـسبْ

سفره‌ات بهر سائلان پهن است            صورتت شیر و خالِ تو، چو رطب

مـی‌كـنـد زنـده یـاد حــیـدر را            چین پیشانی‌ات به وقت غضب

اســدالـلـه كــربــلا، عـــبــاس            بِـنِـشـین بـا وقـار بـر مـركـب

قد كشیدی هـمینكه روی اسب            لشكـر كـوفـیـان كـشـید عـقـب

می‌شود روضه را تجسم كرد            با كمی فكر، رویِ این مطلب

تا تو بودی سفر به خیر گذشت            ای نگـهــبـان مـحـمـل زیـنـب

تا تو بودی رباب اصغر داشت            غرق بوسه سپـیدی غب غـب

تـا تـو بـودی نـدیـد یـك مـادر            طفلش از تشنگـی كند لب لب

تا تو بودی رقیه معجر داشت            روی دوش تو خواب بود هر شب

تا تو بودی كسی اجازه نداشت            بـزنـد چـوب خـیزران بر لب

إعـطِـنـی یـا كـریـم، انا سـائل

مـسـتـجـیـرٌ بِـكَ ابــوفــاضــل

وای از لحظه‌ای كه غوغا شد            رفـتــی و در خـیـام بـلـوا شـد

دخـتـری مشك آب دسـتت داد            بـر دعـا دسـت عـمـه بـالا شد

سـایـه‌ات بـیـن نخـل‌ها گـم شد            پـسـر فـاطـمـه چـه تـنـهـا شـد

تا رسـیـدی كـنـار نـهر فـرات            عـلـقـمـه در مـقـابـلـت پـا شـد

تا قـیـامـت خـجـل ز لبـهـایـت            خــنــكـی‌هـای آب دریــا شــد

جـانـب خــیـمــه راه افـتــادی            فـكـر و ذكـرت لـبـان آقـا شـد

در كـمـینت چـهـار هـزار نفر            تـیـرهـا در كـمـان مـهـیّـا شـد

قــدُّ و بـالات كـار دسـتـت داد            چند صد تـیـر در تـنت جا شد

بـی‌هـوا دسـتِ راسـتت افـتـاد            دست چپ هم شـكارِ اعـدا شد

از سـرِ تـو كـلاه خُــود افـتـاد            یـك نـفـر بـا عـمـود پـیـدا شـد

آنچنان ضربه زد به فرقِ سرت            تـا سـر چـیـنِ ابـرویت وا شـد

وای بی‌دست بر زمین خوردی            سجده گاه تو خاكِ صحـرا شد

تـیـرهـایِ كـمـی فــرو رفــتـه            خوب بر جسمِ اطهرت جا شد

بـعـدِ سـی سـال یا اخـا گـفـتی            عـاقـبـت مـادر تـو زهـرا شـد

دورتـر از تنت حـسـیـن افـتاد            هـمـه دیـدنـد قــامـتـش تـا شـد

گفت عـباس خیز و كاری كن            رویِ لشگر به خواهرم وا شد

دَمِ خــیــمـه زمـان غــارت‌هـا            سـرِ یك گـوشـواره دعـوا شـد

ســنـد ارث بُــردن از زهـــرا            با كـف پا به چـادر امـضا شد

پـاسـخ اَیْـنَ عــمّـیَ الـعـبـاس؟            سـیـلی چـند بـی‌سـر و پـا شـد

إعـطِـنـی یـا كـریـم، انا سـائل

مـسـتـجـیـرٌ بِـكَ ابــوفــاضــل

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

حـرمـله در شـكـارِ چـشـم آمد            هـدفـش چـشـم‌های شـهـلا شد

نوكِ تیر از سرِ تو بیرون زد            تا پـرش بـیـن دیـده‌ات جـا شد

خواستی تیـر را بـرون بكِشی            گردنت خـم به سـوی پاها شد

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

این جهان غیر از سرای آزمایش نیست نیست            شعر من تیغی برنده‌ست و گزارش نیست نیست

غیر تیر و تیغ و نیزه بر سر احـقاق حق            زیر و رو کردم ولی راه گشایش نیست نیست


مرجع تـقـلید من تنها حسین بن علی‌ست            هر که باشد کربلایی اهل خواهش نیست نیست

دست رد بر سیـنۀ هرچه امـان‌نامه زنـم            تشنۀ جام بلا دنـبال سازش نیست نیست

بهترین الگوی من در زندگی یعنی حسین            پس در این باره نیازی به پژوهش نیست نیست

کـربلا باید کـفـن پـوشـید و از دنیا بُـرید            عرصۀ کرب و بلا جای نمایش نیست نیست

به قتال فاطـمیون بی‌جهت صف بسته‌اند            شیعیان را واهمه از تیر و ترکش نیست نیست

می‌شود روزی شهادت نامه‌ام امضا شود؟            در مفاتیح دلم جز این نیایش نیست نیست

ساقی کربـبلا یعنی ابـوالفـضل و جز او            مستحق این همه مدح و ستایش نیست نیست

تا کلیمی‌ها به بزم روضه امشب دعوتند            خوب و بد را هم نیازی به گزینش نیست نیست

دسـت بـر دامـان آقـای کـریـم خـود زدم

دست خـالی خـدمت بـاب الحـوائج آمـدم

عاشـقان با گریۀ نـم نـم صدایش می‌کنند            زائرانش در حرم هر دم صدایش می‌کنند

مرد و زن پیر و جوان امشب دخیل محضرش            با تـوجـه عـالـم و آدم صدایـش می‌کـنـند

او طبیب درد بی‌درمان خلق عـالم است            دردمندان حضرت مرهم صدایش می‌کنند

کاشف الکرب الحسین است و گرفتاران شهر            در هجوم درد و رنج و غم صدایش می‌کنند

دسته دسته سینه زن‌هایش به روضه آمدند            نه فقط ما، ارمنی‌ها هم صدایش می‌کنند

ساقی بن ساقی است و در سقایت شهره است            سلسبیل و کوثر و زمزم صدایش می‌کنند

چون لباس رزم پوشد حـیدر کرببلاست            اهل خیمه صاحب پرچم صدایش می‌کنند

ساکـنـان آسـمـان‌ها یک صـدا هـمـراه با            حیدر و پیـغـمـبر اکـرم صدایش می‌کنند

هم نفـس با فـاطـمه هم نـاله با اُمُّ البـنـین            هاجر و آسـیه و مـریم صدایش می‌کـنند

در نـبـود او خـواتـیـن حــرم آشـفـتـه‌انـد            کودکان غـرق در ماتم صدایش می‌کـنند

در میان خیمه زینب بر روی مرکب حسین            رو به سوی علقمه با هم صدایش می‌کنند

با اخـا ادرک اخـا کـربـبلا آتـش گـرفـت

خیمه گویا پیـش چشم بچه‌ها آتش گرفت

چه غـریـبانه برادر را بـرادر جمع کرد            پاره پاره پاره پاره پاره پـیکر جـمع کرد

در نگاه سـرد نخـلستان به تنهایی حسین            با دلی غـمدیـده و با دیـدۀ تـر جـمع کرد

دستهایش یک طرف جسم شریفش یک طرف            پیکرش را عاقبت در یک محل سر جمع کرد

بازوی آزرده‌اش پهلوی نیزه خورده‌اش            هر دو را از منظر چشمان مادر جمع کرد

پیـش چـشم بچه‌های چـشم بر راه عـمـو            خیمۀ عباس را همراه خواهـر جمع کرد

دست ناپاکی که سقا را به خاک و خون کشید            در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد

بی عمو کلی گره خورده ست در کار رباب

مشک پاره پاره شد ای وای بیچاره رباب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

حرمله از برکت چشمش هزاران نقره و            کیسه‌های مملوی از درّ و گوهر جمع کرد

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : رسول رشیدی راد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

از ازل یافـت به نـزدت همه دلها آرام            همچو مجنون که شود در بر لیلا آرام

چـشم بر هم زدنی گـریه تـبـسم می‌شد            روی زانــوی تــو دردانـۀ بــابــا آرام


شب قدری که علی صحبت عاشورا کرد            از حضورت شده قـدری دل مولا آرام

دور، از چشم حرامی شب عاشورا بود            با وجـود تـو دل خــیــمـۀ طـاهــا آرام

به خدا حرف امان نامه روا، نیست که بود            از وفــا داری تـو زیـنـب کـبـری آرام

گر نداد اذن جهادت، دلش از دیـدارت            می‌شود در دل این غربت صحرا آرام

گرچه طوفانی غـم سیـنۀ سنگینت بود            مشـک بر آب زدی شـد دل دریـا آرام

دل میدان ز رجز خوانی دشمن غوغاست            پا به میدان که زدی شد تب غوغا آرام

وقت افـتادنت از اسب پـریشان بـودی            ولـی آخـر شـدی از دیـدن زهــرا آرام

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : مرضیۀ عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

رفتی از خیـمه و پا تا به سـرم می‌سوزد            دلِ زیـنب، دلِ زن‌هـای حـرم می‌سـوزد

گفتم عباس! فقط مشکِ خودت را بردار            بغض کردی و از این غم سپرم می‌سوزد


بـا لـبِ تـشـنـه، لـبِ عـلـقـمـه رفـتـی امّـا            جرعه‌ای آب نخوردی! جگرم می‌سوزد

نیزه بر مشک زدند آبرویت ریخت زمین            گُـر گـرفـتی و تـنِ شعـلـه‌ورم می‌سـوزد

آسمانم به زمین خورده چه بد! با صورت!            سـر و پیـشـانیِ قـرص قـمـرم می‌سـوزد

غرقِ خون «أدرک أخا» گفتی و بالای سرت            می‌نـشـیـنـم! بـدنِ مـحـتـضـرم می‌سـوزد

بعـدِ تو شـعـله می‌افـتد به سـتـونِ خـیـمه            چوبِ گـهـواره! لـباسِ پـسرم می‌سـوزد!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با غضب! تیرِ کجی رفته به خوردِ چشمت            اشک می‌ریـزم و چـشمانِ ترم می‌سوزد

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : جابر عابدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا عـمود خـیمه‌ات افـتاد دشمن شیر شد            بی‌کسی‌ام را تماشا کرد و از من سیر شد

جای امنی نیست خـیـمه بی‌نگهـبانی تو            ترس دشمن از حریم خیمه بی‌تأثیر شد


آنقدر چـشم سکـینه ماند بر راهت ولی            حیف که برگشتنت سقا به خیمه دیر شد

راه خیمه باز شد بر غارت نامحـرمان            بی‌پـنـاهی حـرم با داغ تو تـفـسـیـر شد

شاهد حرف من اشک و روضه‌های زینب است            ای عـلمدار حرم داغت به قـلبم تیر شد

ای شجاعت دست‌‌بوس تو امیر عـلقـمه            پرچـم «انّی اُحـامی» تو عـالم گیر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چشم‌هایم را ندیدی پای تو شد رنگ خون            از غم تیری که با چشمان تو درگیر شد

مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بـیا که محـفـل ما بی‌تـو آسـمانی نیست            اگر نظـر نکـنی اشک دیدگـانی نیست

تو پـیـر گـریـۀ مـایی مـرا دعـائی کـن            که بی‌دعای تو خیری در این جوانی نیست


بهار بـودن من دیـده‌های نـمـناک است            به روضه‌ها که ببارم دگر خزانی نیست

چـقدر دوری از تو ز گریه دورم کرد            برای وسعت این رزق جُز تو بانی نیست

شباهـت من و تو این لـباس مِشکی شد            وگرنه بهـر رسیدن به تو توانی نیست

گذشت هم رمضان و گذشت هم عرفه            هنوز غـرق گـناهـم غـمم نهانی نیست

به دست های عـمویت بگـیر دست مرا            که بهتر از تو مرا چاره و اَمانی نیست

بـیـا به روضـۀ دسـتِ قَـلـم سـراسـیـمه            بیا و روضه بخوان جز تو روضه خوانی نیست

مگر چه بوده عمودی که بر سرش آمد            که بهر ساقیِ طفلان لب و دهانی نیست

ز علقـمه که می‌آمد حسین شَک کردند            صدا زدنـد که بـابـای ما کـمانی نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بیـا بگـو که عـلـمـدار بر زمـین اُفـتـاد            ز چـشم پـاره بگـو قـدرت بیانی نیست

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

پشت و پـناه خـیمه برایت دلم شکست           از سوز بانگ أدرِک أخایت دلم شکست

این‌ها جـمال حـیدری‌ات را نظر زدند           چندین هـزار تیر سویت بی‌خـبر زدند


من ماندم و مصیبت و غم آن هم این همه           با چـشـم خـیـس آمده‌ام سـوی عـلـقـمه

رخـت سـیـاه بـر تـن افـلاک مـی‌کـنـم           خـونابه از دو چـشم ترت پاک می‌کنم

پیچیده در زمین و زمان عطر مُشک تو           جانـم فـدای تـشـنگی و کـام خشک تو

بر چـشم‌های محـترمت بـوسه می‌زنم           بر دست مانده بر علمت بوسه می‌زنم

با نیـزه‌های شان جگـرت را گسسته‌اند           با خـنده‌های شان کـمرم را شکـسته‌اند

برخـیـز و التـمـاس مرا مسـتجاب کن           حـداقـل نـظـاره بـه اشـک ربـاب کـن

من‌ مانده‌ام چگونه به سوی حرم روم           اصلا بگو چگونه سوی دخترم روم؟!

سقـای بـی‌مـثـال و قـریـنـه بـلـنـد شـو           عـباس جان، به جان سکـیـنه بلـند شو

منـظـومـه‌ام بـدون قـمـر می‌شود نـرو           بر سوی اهل خـیمه نظر می‌شود نرو

اصـلا بـگـو چه کـار کـنم بـا قـبـیـله‌ام           وقـتی که می‌روی تو کـفـیل عـقـیـله‌ام

بایـد زنـان لـباس اسـارت به تن کـنند           گـریـه برای غـارت گـودال من کـنـند

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن قالب شعر : غزل

چشمت شبیه بختم در خواب غم فزایی است            واکن دو چشم تر را وقت گره گشایی است

پلکی بزن دلـم را آزاد از این قـفـس کن            مژگان چشم‌هایت مفـتاح دلگـشایی است


یک عمر مُهر برلب چون غنچۀ خموشی            گل بانگ ای برادر فریاد از این جدایی است

هر زخم بر تن تو چشمی است غرق در خون            هر تیر بر تن تو مژگـان در حنایی است

دسـت بُــریـده‌ات را بـر دیـده‌ام کـشـیـدم            بر چشم بی‌فروغم این دست توتیایی است

هـر روزن زره را این تـیـرها شـمـردند            بر قـامت بلـندت از نـیـزه‌ها قـبایی است

چیزی نمانده از تو غیر از غـبار سرخی            از بار تیغ و نیزه جسمت در آسیایی است

بـرخـیـز بـا نـگـاهـت آرام کـن حـرم را            کشتی شکستگان را چشم تو ناخدایی است

از دخـتـرم مـگـیری روزی شـانـه‌ات را            بعد از تو خار صحرا رزق برهنه پایی است

بر شیـر خـواره‌ام نه کن بر رباب رحمی            این خنده‌های دشمن سرشارِ بی‌حیای است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

او کیست؟ او را دوست و دشمن ستوده است            دریا غزل در وصف چشمانش سروده است

مهـتـاب مـی‌گـویـد نـخـواهـد رفـت بـالا            هرکس جبین برخاک در گاهش نسوده است


او کاشف الکرب است یعنی روی ماهش            عمری غبار از روی آئـینه زدوده است

جـای گـل از بـیـن مــزارش آب روئـیـد            ازبس که چشمش سوگوار مشک بوده است

باید که روی سـینه مـشکـش دفـن گردد            مانند طفل از او حفافظت می‌نموده است

می‌خـوانـد با گـریـه سـر سـاقـی سلامت            اصلا نـمی‌دانـست که سهـمِ عـمود است

حوریـه‌ای فــریـاد زد عـبــاس بـرگــرد            صحبت ز دست بسته و روی کبود است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مشک و علم دست علم گیر و دو تا چشم            این سفرۀ نذری ست که ساقی گشوده است

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : مرتضی حیدری آل کثیر نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بـاد، مثـل خـبـرِ آب به صحـرا رفـته!            مـاه می‌تـازد و دریـا به تـمـاشـا رفـته

خـبرِ ماه که در سیـنۀ شب، تـیر کـشید            پـرده افـتـاد: قـیـامـت به تـمـاشـا رفـته


آنکه با هـلهلۀ تـیغ به جنگ آمده است            به «علی » رفته چنان رودِ به دریا رفته!

عـمـقِ بی آبیِ جـهـل آمده استـقـبـالـش            کاسـه‌هایِ سرِ قـوم است که بـالا رفته

هر که پروردۀ زهراست، دراین عرصۀ سرخ            سر به هـمراه نـیاورده به هر جا رفته

زیرِ بازوی فلک را چه کسی می‌گیرد؟            تنِ نـورانـی خـورشـید به یـغـمـا رفته

خبرِ ماه؛ که کم کم به دلِ خـیمه رسید            عـطش از یـاد لب کـودکِ تـنهـا رفته!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آمـدی تـا که بـفـهـمـیـم وفـا یـعـنی چه            بذل خـون در قـدمِ خـون خدا یعنی چه

هـمه از پـنـجـه سـقـای ادب دانـسـتـیـم            مـعـنـی پـنـج تـن آل عـبـا یـعـنـی چـه


رفت و برگشت تو از علقمه آموخت به ما            معنی مَروه چه بوده است و صفا یعنی چه

آمدی و به هـمه بعدِ عـلـی فـهـمـانـدی            راز شـقّ القـمر و فـرق دو تا یعنی چه

دست دادی که نیافتد به حرم، چشم کسی            یاد دادی به دو عـالم که حـیا یعنی چه

آب بـر آب فکـنـدی که بدانـند آن قـوم            هست دریا چه کسی؟ آب بقا یعنی چه

دم آخر که تو را یافت برادر، بی‌دست            دیـد فـریـاد اخـا ادرک اَخـا یـعـنی چه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چشم دادی که نیافتد به حرم، چشم کسی            یاد دادی به دو عـالم که حـیا یعنی چه

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : میلاد حسنی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

از نـورِ مـاهـی عـلـقـمـه بـاغ ارم شـد            ماهی که از داغش قد خورشید خم شد

تا داسـتـان عـشـق را با‌ خـون نـگـارد            جسم غیورش غرق خون دستش قلم شد


هـر چـنـد‌ از دسـتـش عــلـم افـتـاد امـا            در آسـمـان‌هـا تا ابـد نـامـش عـلـم شـد

در خاک هـم دارد اثـر دست کریـمش            حیرت مکن گر علـقـمه دارالکـرم شد

تا خم شد از ضرب عمودی روی مرکب            مثـل قـد زینب، عـمـود خـیـمه خـم شد

می‌ریخت آبِ مشک و از جان دست می‌شست            از شـرم پـیـشـانـی دریـا غـرق نـم شد

تعـداد تـیـرانـدازهـا کـم نیـست ایـنـجـا            تـعـداد تـیـر اما پس از عـبـاس کـم شد

تارفت چـشـم نـافـذش در پـردۀ خـون            دلــواپـس پـــرده نـشــیـنـان حــرم شـد

در غـارتش از یکـدگر سبقت گرفـتـند            این پـیـشـتازی‌ها سـر مـشـتی درم شد

مـیـر و عـلـمـدار حـرم دیـگـر نـیـامـد            ای سـیـنـه زنها یا عـلـی گـاه دودم شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا داسـتـان عـشـق را با‌ خـون نـگـارد            چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

محـضر آب دم از پـاکی دریـا نـزنـید            محضر خاک دم از وسعت صحرا نزنید

تا زمانی که نـدادید ضـرر پـای نگـار            لافِ بـیهـودۀ عاشـق شدن اینجا نزنید


آسـیابِ که شدن مسـئـلۀ حـساس است            پس به سینه به جز از سنگ تولی نزنید

درد معشوق چه بهتر که به درمان نرسد            هرچه آمد سـرتان رو به مـداوا نزنید

فقر خوب است که هم شانۀ عزت باشد            مسـتـمـنـدیـد اگـر جـز در آقـا نـزنـیـد

حرف تقوا و بصیرت به میان است اگر            حرفی از چشم سیاه و قـد رعـنا نزنید

گرچه خوب است رخش نقل منابر بشود

حیفِ عباس که توصیف به ظاهر بشود

علـم انـساب به کـار آمده ایـنـبار زیاد            که بیوفـتد سر ما محـضر دلـدار زیـاد

ذولفقار دو دم امروز سه دم خواهد شد            بس که در خانۀ مولا شده کـرّار زیاد

هرچه دارد پـسر از دامن مـادر دارد            ارث بُردست از این فاطمه ایثار زیاد

یک تـنه می‌رود و صد تنه برمی‌گردد            معجـزه سر زده از او دم پیکـار زیاد

نا امـیـدی در این خـانـه نـدارد مـعـنـا            باز خواهد شد از این دل گرۀ کار زیاد

بهر پابوسی‌اش امشب همه نوبت دارند            رسد از تـیغ کجـش مـژدۀ دیـدار زیاد

چشم صَفّـین هـمین که به نقـابش افتاد

پانزده مرتبه "لا حول ولا" را سر داد

مرد جنگ است ولی انس به خلوت دارد            مثل شوقش به خطر شوق عبادت دارد

نوری از آیـۀ تطهـیـر به او هم تـابـید            به گـمـانـم که این آیـنه عـصمـت دارد

محرم یا ولدی گـفـتن زهرا شده است            جای شک نیست بگـوییم سیادت دارد

مرگ بازیچه یک حملۀ مردانه اوست            شیر آخر مگر از معرکه وحشت دارد؟!

چـنـد گـامی هـمه جا دورتر از آقـا بود            قد بلند است و ازین حال خجالت دارد

شانه کعـبه به پـایش چـقدر بوسه زده            تـا بـبـیـنـنـد هــمـه شــأن ولایـت دارد

خطبه‌ای خواند بگوید شرف کعبه ز چیست

تا خدایی خـدا آبـروی کعـبه عـلی ست

نخل ها درد سری شد ثـمرش را بزنند            دو نفر از دو طرف بال و پرش را بزنند

همه از چهار جهت روی سرش ریخته‌اند            هـمه ایـنجا پی اینـنـد سرش را بزنـند

مشک را داده به دندان که به خیمه برسد            وقت‌ آن است لب شعله ورش را بزنند

آخر این میـر عـلـمدار غـروری دارد            نکند ایـنکه غـرور جـگـرش را بزنند

هدف از کشتن عباس حسین است حسین            تا که اینجـور توان کـمـرش را بزنـند

علم افـتاد و کـنـارش بـدنی هـم افـتـاد

مثل آقا وسـط خـیـمه زنی هم‌ افـتـاد..

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه ۱۴ معصوم وجود دادر بیت زیر به جهت جلوگیری از برداشت غلط و ... تغییر داده شد

نوری از آیـۀ تطهـیـر به او هم تـابـید            مطـمئـنـیـم که این آیـنه عـصمت دارد

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دست اگر نیست ولی تیغ نگاهش مانده            تیرها آمده چـشـمان تـرش را بـزنـنـد

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بی‌تو به خیمه رفتنِ من اولین غم است            حال رقـیه‌ام ز غـمت دومین غـم است

ایـنهـا به یک کـنار، نـوامـیس، بعـد تو            بی‌پشت و بی‌پـناه بمانـند، این غم است


امـروز غــم زیـاد نـصـیـبـم شـده ولـی            آنکه شکسته این کمرم را همین غم است

اینکه پس از تو سمت حرم هجمه می‌برند            یک بار از یسار و سپس از یمین غم است

ضربه زیاد خـورده‌ای و بین این همه            این که شکافته سر تو تا جبین غم است

زهرا که بر غم تو ز نزدیک گریه کرد            از داغ تو خبر شود اُمُّ البنین غم است

هـنگـام آمـدن طـرفـت دیـدنِ دو دسـت            در خاک و خون کنار علم بر زمین غم است

از روی نیـزه ایـنکه ببـیـنـیـم ما دو تا            سیلی خورَند اهل حرم بدترین غم است

توهین شمر و حرمله جای خودش ولی            والله ضرب سیلیِ زجرِ لعین غم است

سِنّی گذشته از من و وای از سه ساله‌ام            دندان اگر که بشکند از این سِنین غم است

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : امیر خورسند نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آرزوی قمرت نقش بر آب است حسین            بعد از این خیمۀ خورشید خراب است حسین

دست عباس که افتاد حرم ریخت به هم            نگرانی پس از این حفظ حجاب است حسین


مشک ساقی هدف تیر و کمان ها شده است            گوئیا بخت علمدار به خواب است حسین

آب پاکی به روی دست ابالفضل که ریخت            نـالۀ اهل حـرم وای رباب است حـسین

عـرق شـرم چکـیده است ز پـیـشانی او            عرق شرم چه گویم که گلاب است حسین

حرف تاراج حرم  در دل لشکر پیچـید            گوئیا غارت این خیمه ثواب است حسین

عاقـبت خـیـمۀ خـورشـید سـتونش افـتاد            بعد از این ام بنین خانه خراب است حسین

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : علی صالحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دستی که سهم دست تو شمشیر کرده است            سهم رقیه را غل و زنجیر کرده است

مویـم سـفـید بود، قـدم هـم خـمـیده شد            آری مـصیبت تو مرا پـیـر کرده است


ماهِ هزار تکّه! شدی پخش روی خاک            نیزه تو را در علقمه تکثیر کرده است

در حیرتم که قدرت یک ضربۀ عمود            سردار را چگونه زمینگیر کرده است

بد جـور بین ابـرویت از هـم شکـافـته            اصلاً تمام شکل تو تغـیـیر کرده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آرام بـاش تـا که ز چـشـمت در آورم            تیر است یا که نیزه؟ چرا گیر کرده است؟

مدح و شهادت حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بـنـد دل امـام زمـانـی گـسـسـتـه بــود            خون در نگاه نافذ ماهی خجـسته بود

افـتاد در حـوالی مشکـش نفـس زنان            از دسـت نـامـروّتـی آب خـسـتـه بـود


باید تـقـاص پـس بـدهـد مـثـل تـیـرها            مشکی که پای رفتن او را شکسته بود

شد خیره سوی خیمۀ زن ها سنان و حیف            راه نگـاه حـضرت عـبـاس بسـته بود

در قاب عکس علقمه آمد حسین و رفت            امـا هـنـوز فـاطـمه آنجا نـشـسـته بود

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

این چه ماهی ست زِ خون صورت او پوشیدَه ست؟           این چه نخلی ست به صحرای عطش خشکیدَه ست؟

این چه سروی ست تبر خورده، شکسته ساقه ش؟           این چه یاسی ست که عطرش همه جا پیچیدَه ست؟


به مقامش شهدا روز جزا غـبطه خورند           این علمدار که بازویش علی بوسیدَه ست

درد این است که سردار به خـاک افتاده           هر که از راه رسیده زده، تن پاشیدَه ست

بیـشـتـر تـیـر فـرو رفـتـه مـیـان بـدنـش           هرچه از درد به خون روی زمین غلطیدَه ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن حذف شد زیرا قصۀ تیر به چشم حضرت عباس خوردن در هیچ کتاب معتبری نیامده است و مستند و صحیح نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمنا موضوع بوسیدن دستان حضرت عباس توسط سیدالشهدا هم در هیچ کتاب مستندی نیامده و معتبر نیست.

شد شکسته کمرش تا که حسین آمد و دید           پلک سقّا به نوک تیر سه پَر چسبیدَه ست